
بر اساس مفهوم فروش، مصرفکنندگان درصورتیکه به حال خود رها شوند بهطورمعمول محصولات یک شرکت را به حد کافی نخواهند خرید؛ بنابراین وظیفه شرکت است که فروشندگی و تلاش تبلیغاتی تهاجمی در پیش بگیرد.
فرض مفهوم فروشندگی بر آن است که مصرفکنندگان معمولاً برای خرید از خود مقاومت نشان میدهند و باید برای ترغیب کردن آنها به خرید، به چربزبانی متوسل شد. این مفهوم همچنین بر این اعتقاد است که شرکت برای برانگیختن خرید بیشتر، تدارکی تمامعیار از ابزارهای فروشندگی و تبلیغات مؤثر دارد.
مفهوم بانک اطلاعات اصناف و مشاغل کشور بیشتر درباره محصولات ناخواسته همچون بیمه، دائره المعارف و قطعات زمین قبور به کار می رود که لز جمله مواردی هستند که خریداران کمتر به آنها فکر میکنند. این دسته از صنایع، شیوه های گوناگونی از فروش را برای یافتن مشتریان بالقوه ابداع کردهاند؛ و با این شیوه ها، مصرانه مزایای محصولاتشان را در اختیار مشتریان قرار میدهند.
مفهوم فروشندگی در حوزه خیریهها، دانشگاهها و حزبهای سیاسی نیز به کار گرفتهشده است. کاندیدای سیاسی از صبح تا شب پا میکوبد و میان حوزههای رأیگیری آمدوشد میکند. با اینوآن دست میدهد، بچهها را میبوسد، با تأمینکنندگان وجوه برای تبلیغات ملاقات میکند و به سخنرانی میپردازد. مبالغ زیادی صرف تبلیغات میشود. عیبهای کاندیدا از مردم مخفی نگهداشته میشود زیرا هدف عرضه اوست. در این شرایط عدم رضامندی پس از فروش از اهمیت چندانی برخوردار نیست. پس از انتخابات شخص برگزیده همچنان نسبت به شهروندان دیدگاه نگرش به فروش را ادامه میدهد؛ اما در مورد آنچه مردم خواهان آناند کمتر پرسوجو انجام میگیرد؛ بلکه بیشتر سعی میشود خواستههای سیاستمدار یا حزب او به مردم قبولانده شود.
شرکتها معمولاً زمانی که با مازاد تولید روبرو میشوند به مفهوم فروشندگی متوسل میشوند. هدف آنها معمولاً فروش بیشتر محصولی است که تولید کردهاند و نه نیاز بازار. در اقتصاد صنعتی نوین ظرفیت تولیدی به نقطهای رسیده که بیشتر بازارها، بازار خریداران است؛ یعنی خریداران قدرت غالباند و فروشندگان برای پیدا کردن مشتری باید سخت بکوشند. مشتری بالقوه با تبلیغات مورد هجوم قرار خواهد گرفت بهگونهای که همواره کسی درصدد فروش چیزی به ماست. درنتیجه تلقی مردم از بازاریابی معمولاً فروش اجباری و تبلیغات است، چیزی که بهطور کامل با کارکردهای بازاریابی (غلط مصطلح در ترجمه Marketing) در تضاد است. از همین روست که وقتی مردم متوجه میشوند که مفهوم فروش ازجمله بیاهمیتترین مفاهیم در مارکتینگ است تعجب میکنند، با توجه به کارکرد بازاریابی اگر تمامی اصول در بازاریابی بهدرستی انجام پذیرد دیگر نیازی به چربزبانی و تلاش برای قالب کردن محصولات بیمصرف وجود ندارد، چراکه محصول ارائهشده چیزی نیست جز نیاز و خواسته مشتری، چیزی که مدتها انتظارش را میکشید.
مدیر بازاریابی و فروش موفق در هر نوع شرکتی که باشد جهت رشد و توسعه خلاقیت باید دارای ۷ ویژگی اساسی باشد.
مدیر بازاریابی و فروش معمولا در شرکت های کوچک که دارای چارچوب روشنی نیستند، فعالیت های بازاریابی واضحی ندارند. برای مثال در یک شرکت ایرانی که دارای محصولات صنعتی بود، قرار بود که تیم مشاوره در چهار گروه متفاوت روی ایده های جدید و خلاقانه بازاریابی و فروش فعالیت کنند و در این رابطه به موارد جالبی برخورد نمودند.
مدیر بازاریابی و فروش و تیم مشاور بازاریابی گرفتار مسائل داخلی برای استفاده از منابع موجود بودند و فعالیت هایشان در چند مورد، موازی با یکدیگر بود. در نظر داشته باشید که این مساله فقط در شرکت هایی با مدیریت ضعیف، دیده نمی شود. در شرکت های با برند معروف و شناخته شده، این مساله به شکلی دیگر نمایان می شود.
در برخی مواقع مدیران بازاریابی و فروش در تحقق خلاقیت با شرایطی مواجه می شوند که سازمان بر ضد نوآوری عمل می کند. به طور طبیعی برخی از مدیران عامل، نوآوری های ناهمسو با وضعیت موجود را رد می نمایند زیرا وظایف متعددی در شرکت ها دارند که به دنبال حفظ ثبات هستند. این گونه فکر می کنند که همه فرآیندها با اهداف کوتاه مدت بهینه سازی شده است.
شرکت های بزرگ به مدیر بازاریابی و فروش خلاق نیاز دارند. مدیر خوش فکر، یک مدیر اجرایی قدرتمند است که می تواند تعادل در سازمان ایجاد نماید. بر اساس نتایج تحقیقاتی، چارچوبی ایجاد شده که می تواند به موفقیت مدیران بازاریابی و فروش کمک کند. هفت نقش کلیدی را در ماموریت یک مدیر بازاریابی و فروش خلاق عبارتند از:
۱. حمایت از بهترین روش های تجربه شده
استانداردسازی روش های تحقیقات بازاریابی برای جست وجوی مستمر ایده ها و بینش های تازه، خلاقیت های استراتژیک، ترویج خلاقیت و معرفی ابزارهای گروه و فرآیندهای تشویق تفکر خلاق.
۲. پشتیبانی از واحد های زیر پوشش در طرح های ابتکاری خدمات و محصولات جدید
وظایف کلی یک مدیر بازاریابی و فروش چیست؟
مدیریت در هر کسب و کاری ، امر ساده و پیش پا افتاده ای نیست که هر فردی از پس آن بتواند به خوبی برآید. در هر کسب و کاری نیاز به یک مدیریت قوی و تصمیم های درست است. توانایی چنین مدیریتی تنها در سایه تجربه است که به دست خواهد آمد. در کل ، اگر بخواهیم حوزهای مدیریتی را در یک کسب و کار و وظیفه مدیر فروش را مشخص کنیم باید به موارد زیر اشاره کرد:
یک) یک کسب و کار باید چگونه انجام شود؟
پاسخ به این سوال می تواند یکی از وظایف مهم مدیر کسب و کار را تعیین کند. هر مدیری باید آگاهی و اطلاعات کافی و لازم در خصوص اینکه کسب و کار خود را باید چگونه انجام دهد داشته باشد.
دو) چه کسی می تواند مسئولیت فروش را بر عهده داشته باشد؟
یکی دیگر از سوالات مهمی که هر مدیری باید به آن پاسخ دهد این است که در کسب و کاری که در آن فعالیت دارند باید مشخص کنند که چه کسی یا کسانی توانایی و دانش کافی برای فروش دارند.
سه) چه چیزی باید فروخته شود؟
هر مدیر فروشی اطلاعات لازم در خصوص اینکه چه چیزی باید به مشتریان فروخته شود را باید داشته باشد.
چهار) فروش باید در کجا اتفاق بیافتد؟
مدیران فروشی که از تجربه کافی برخوردار هستند به درستی می دانند که امر فروش باید در چه فضایی و در چه شرایطی انجام شود.
پنج) چه زمانی باید فروش اتفاق بیافتد؟
با اینکه فروش کار ساده ای به نظر می رسد و اغلب افراد چنین می پندارند که هر زمانی که اقدام به فروش یک کالا یا خدماتی شود ، می توان به هدف اصلی خود رسید ؛ ولی باید گفت که چنین چیزی امکان پذیر نیست و یک مدیر و مسئول فروش باید بداند که چه زمانی ، بهترین زمان برای فروش کالا می باشد. ممکن است کالایی که شما قصد فروش آن را دارید در تمامی فصول و زمانها قابل فروش نباشد یا با قیمت دلخواه و مورد نظر شما به فروش نرسد. بنابراین ، لازم است که مدیر فروش از طریق تجربه هایی که کسب می کند یا کسب تجربه و دانش از طریق افرادی که در این زمینه با تجربه تر هستند بتواند زمان مناسب فروش را کشف کند.
شش) چه زمانی باید قیمت ها کاهش پیدا کنند؟
از دیگر اطلاعاتی که هر مدیر فروشی باید به آن آگاهی داشته باشد این است که زمان مناسب برای کاهش قیمتها را به درستی بداند. در تمامی فصول در یکسال ، معمولاً کالاها با یک قیمت ثابت به فروش نمی رسند. بنابراین ، یک مدیر فروش ماهر و با تجربه می داند که در چه بازه زمانی باید قیمت های خود را کاهش دهد تا کالا آن به فروش برسد و در انبارها انباشته نشود.
هفت) تحویل کالا چگونه و چه زمانی باید انجام شود؟
از دیگر وظایف مدیر فروش این است که یک زمان بندی مناسبی برای تحویل دادن کالا برای مشتریان تعیین کند و به صورت منظم به آن عمل نماید. همچنین کانال و راهی که کالاها باید به دست مشتریان برسند را نیز مدیران فروش تعیین می کنند.